یارمحمدخان ناصح ستارخان بود قهرمانی که در شهر خودش هم ناشناخته است
[ad_1]
محمود رضاخانی کرمانشاهی درباره انگیزه خود از تالیف کتاب گفت: در بسیاری از جنگهای پدیدار شده در هر نقطهای از جهان نشان داده شده است که آسیب و خسارت جنگهای رو درو به مراتب کمتر از جنگی است که با ترفند و حیله پشت پرده به دست عوامل نفوذی فقط از کشتار افراد محبوب ملت شکل گرفته است. راه پایان دادن جنگ هموار شده است که در این مورد استتثنا هم وجود داشته است. برای یارمحمدخان چه دردناک و رنجآور بود که نخست یاران و رزمندگان فدایی ملت و مشروطهخواه را کشتند آنگاه که یکه و تنها میشود با آنکه وجود پاک منشانهاش در خطر حیلهگران دو دوزهباز و وطنفروشان قرار گرفت. سرآمد دشمنانش از قشر سلطنهها، دولهها و تمامی چاپلوسان نوکر صفتی که خدمتگزار به دربار شاه قاجار و دولت دست نشانده و اعضای 36 نفره شورای سلطنت بودند و همه این عناصر به هدف خدمت چاپلوسانهشان به روس و انگلیس در ظاهر بسیار ریاکارانه خود را دوستدار و حامی ملت نشان میدادند، این همان شگردی بود که انگلیس انتظار وقوعش را داشت و دیدیم که چه آسان توانست اقدام به غارت نفت کند.
او افزود: چند سالی بود که ناخوشی ویژهای گریبانگیرم شد، جناب آقای غلامحسین نوری علاء، مدیرمسئول روزنامه نقد حال به من پیشنهاد نوشتن خلاصهای از مبارزات یارمحمدخان را دادند. بررسی کردم به این نتیجه رسیدم که با کتمان و پنهان حقیقت مبارزات این دلاورمرد کرمانشاهی که از پیش ثبت تاریخ شده بود و حقیقت مبارزات و دیدگاهش که برای احیای حق ملت و برقراری اجرای قوانین مشروطه و گشایش درب بسته شده مجلس و انتخاب نمایندگان راستین ملت که باید با اقتدار به شاه و ستمگران بقبولاند که سرجایشان بنشینند. غافل از اینکه غارتگران با همدستی دولت و وطن فروشان ضمن بهرهگرفتن از وجود سردار یارمحمدخان کرمانشاهی به سود خودشان دشواریهایی که بر سر راه مبارزاتش هموار کردند در نگارش برای من نیاز به شرح و توضیح مفصل بود که خلاصهنویسی پاسخگویی معرف شخصیت او نمیشد. لذا به دنبال بهانهای بودم که بشود حقیقت سرنوشت مبارزاتش را به دنبال تحقیقاتی که به سرانجام رسانده بودم و میبایستی به گونهای که در اندیشهام ویراستاری کرده بودم آن را بنگارم.
این نویسنده عنوان کرد: تداوم ناخوشی منجر به عمل جراحی شد دردی بود از راه رسیده که تداوم نگارش را به تاخیر انداخت اما به هر شکل ممکن با پایان دادن نگارش کتاب بسیار خوشحالم که شخصیت سردار یارمحمدخان مشروطه خواه را آنگونه که بود، در کتابی نوشتم و تحت کنترل و نظارت مسئولان ذیربط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اجازه چاپ گرفت. امیدوارم به دنبال نوشتههای قبلی حاصل این کتاب هم خدمتی شده باشد به ملت شریف و مبارز ایران به ویژه اهل مطالعه تاریخ معاصر. در پایان سخنانم از مسئولان نظارت بر پخش کتاب عاجزانه تقاضا دارم ایراندوستان در زمینه حمایت از نویسندگان به ویژه مردم اهل مطالعه کتاب با احترام به توان خرید و بضاعت علاقهمندان کتاب خوان قاطعانه و پر قدرت به نفوذ مافیای پخش کتاب راه روشی که فعلا دنبال میشود، پایان بدهند. باشد برای همیشه در کشورمان در پخش کتاب و رساندن آن به دست اهل مطالعه تحت کنترل گروهی خدمتگزارتر از تمامی خدمتگزاران راستین به ملت قرار بگیرد. دسترسی آسان به کتاب برای اهل مطالعه با این تحول و عمکرد به آن راه و پیشبرد بخشی از فرهنگ رفتار اجتماعی که شان ملت مسلمان ایرانیان است، هموار میشود، این تحول کمترین تاثیر آن توسعه و تاثیر سیاست کتابخوانی در ساختار رفتار و نگاههای پسندیده و بیشتر آگاه شدن از هر دانشی میتواند آموزشی بدون حضور معلم از تاریخ کشورمان به ویژه در رفتار جوانان و آیندگان باشد.
پروفسور سیدحسن امین در پاسخ به این پرسش که نگاه برخی تاریخنگاران به غلوآمیز بودن روایت یارمحمدخان کرمانشاهی چیست؟ گفت: من در مقدمه کتاب نوشتم بزرگان کوه را مانند؛ از دور کوچکند اما هر چه شما بیشتر به آنها نزدیک میشوید بزرگی آنها بیشتر آشکار میشود. کسانی که دست به تحقیق و پژوهش میزنند ویژگیهای شخصیت یارمحمدخان را میتوانند مورد مطالعه و تطبیق کامل با منابع قرار دهند و تشخیص دهند که او یک سردار ملی بود.
او افزود: من در همان مقدمه اشاره کردم که لازم نیست که کسی فرصت برای به فعلیت رساندن استعداد و توانمندیهای خودش را پیدا بکند، اما استعداد ذاتی به حالت خودی خود نشان دهنده شخصیت اوست. بعد استناد به موضوعی کردم که دکتر قاسم غنی در مجلد نخست یادداشتهایش از دوران زندگی خودش و اقوامش مینویسد و از شخصیتی یاد میکند که هیچ کسی در زیر این سقف اسمش را نشنیده است! آن شخص، آقامیرزامحمود عربشاهی است که شخصیت والایی داشت و هر کسی این شخصیت را نمیشناخت و او در وقایع مشروطه در سبزوار ایفای نقش کرد.
این مولف و پژوهشگر اظهار کرد: امروز به واسطه برخی اسناد و نامهها که از جمله به کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا شده است، محققان و تاریخنگاران دریافتند میرزامحمود عربشاهی که در کتابی نامش نیامده است از او اسناد و نامههایی به جا مانده که به وزیر عدلیه مشروطه نامه نوشته است و گفته ما انقلاب مشروطه کردیم تا آقا و نوکر برابر باشند. بنابراین فردی که در محدوده جغرافیایی سبزوار نقشی ایفا کرده و ردی از خود به جای گذاشته، نامش در کتابی برده نشده است!
پروفسور امین گفت: اگر میگویم استعداد یارمحمدخان کرمانشاهی در حد بابک خرمدین، ستارخان و باقرخان و دیگر سرداران مشروطیت است، این دلیل وجود دارد که اگر فرصت پیدا میکرد و به قتل نمیرسید، همچنان که وقتی در راه رفتن به تهران خبر به توپ بستن مجلس را در قم میشنود، به یاری ستارخان میشتابد و در زمان فتح تهران در کنار ستارخان قرار دارد و به او نصحیت میکند که شما به تهران نروید، اما هنگامی که ستارخان حرفش را گوش نمیدهد و به تهران میرود، در تهران به او میگویند باید خلع سلاح بشوی!
رسول شکرینیا گفت: من کتاب «تگرگ» نوشته محمود رضاخانی را خواندم و به جان و دلم نشست. برای همین توصیه میکنم کتاب «تگرگ» را کسانی که نخواندند، حتما بخوانند. با این حال شاید من نتوام درباره کتاب آنچنان که باید حق مطلب را ادا کنم چون من تاریخ خوان هستم نه تاریخدان اما با این وجود میگویم ما مردم کرمانشاه مردم مظلوم و قانعی هستیم و عادت داریم که بزرگانمان را به نام جای دیگری مصادره میکنند و میبرند!
او افزود: ما خیلی از بزرگان را می شناسیم که در شهر و دیارمان بودند و هستند و اکنون برخی از آنها حضور دارند و آنها را در کشور و دنیا میشناسند اما به نام کرمانشاه نه البته به نام ایران که افتخار ماست. در میان باید سوال پرسید یارمحمدخان کیست؟ کجا بوده؟ بزرگی که نه تنها کم از ستارخان و باقرخان نداشته بلکه به کمک آنها رفته بود و در برخی جاها ناجی آنها بوده اما در تاریخ نامش پیدا نیست و مظلومیتش در این است که در شهر و دیار خودش هم افراد زیادی او را نمیشناسند.
دیدگاهها