دیدن هلال ماه شوال از ساعتهای پر جنب و جوش ماه رمضان در تهران قدیم حال و هوای تاریخی پایتخت
[ad_1]
کتاب گنجینهای از و شنیدهها و ملاحظات ارزشمند است که در کنار درک شخصی نویسنده از طهران قدیم، با اصالتی درخشان و قابل توجه در اختیار مخاطب قرار گرفته است. این اثر در کنار به تصویر کشیدن صحنههای دقیق از حالات و افعال مردم طهران قدیم، اخلاقیات و ارتباطات، گذران زندگی و معاش، آداب و رسوم، اعتقادات، فرهنگ و عرف جامعه را نیز تشریح می کند و در ارائه الگوهای اخلاقی، از خلقبات مثبت و پسندیده گرفته تا موارد زشت و ناپسند، از هیچ مفهومی فروگذار نمیکند. از موارد جالب توجه کتاب اشاره به مکانها و افراد مشهور طهران قدیم است و حتی به محلهها و خیابانهای معروف تهران نظیر لاله زار، امیریه، سپه، علاءالدوله، دروازه شمیران و… نیز پرداخته است.
جعفر شهریباف متولد 1293در عودلاجان تهران و درگذشته 6 آذر 1378 در تهران، از نویسندگان ایرانی و پژوهنده تاریخ تهران بود. شهری در دو مجموعه طهران قدیم (5 جلد) و تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (6 جلد)، حال و هوای تاریخی تهران را با جزئیاتش بیان میکند. دیگر اثر او، قند و نمک، مجموعهای از اصطلاحات اصیل تهرانی با توضیحات و پیشینه است. سه رمان از رمانهای او، یعنی شکر تلخ، گزنه و قلم سرنوشت را باید سهگانهای دانست که اولی مربوط به دوران کودکی نویسنده و رنجهای مادر وی، دومی شرح دوران نوجوانی، و سومی مربوط به دوران میانسالی اوست. کتابهای حاجی در فرنگ (در دو جلد) و حاجی دوباره نیز سفرنامه مؤلف است به مکه و سپس اروپا که در آن خرافات دینی را به چالش میکشد.شهری در نوشتههای خود از واژههای گوناگون و اصیل و اصطلاحات تهرانی بهره زیادی میگیرد. عباس میلانی، از ایرانشناسان معاصر، در نوشتاری به انگلیسی زیر عنوان «تهران و تجدد، هفتخوان شخصی جعفر شهری» آثار و شخصیت جعفر شهری را بررسی کرده است.
شهری فصل مهمی از جلد سوم کتاب را به روایت آیینهای ماه مبارک رمضان میان تهرانیهای قدیم اختصاص داده است. او این فصل را با بیان روایات و احادیثی از ائمه در فضیلت ماه مبارک رمضان و اعمال مستحب در این ماه، که در میان تهرانیها رواج داشت آغاز میکند و بعد به آیینها و باورها میپردازد و در نهایت به روز آخر ماه مبارک رمضان میرسد.
غروب شب اول ماه شوال باز از ساعتهای پر جنب و جوش ماه رمضان به حساب میآمد که اگر ماه از سی کمتر بود و تقویمها آن را ۲۹ روز گفته بودند از هنگام آفتاب زردی تا یکساعت از شب رفته روی بامها و گل دستهها و بلندیها، سر به سوی جنوب غربی آسمان کرده و به دنبال ماه میگشتند که این ماه دیدن نیز باید با مشاهده جماعت و چند عادل محل انجام گرفته باشد که باز این نیز از دو حالت خارج نمیتوانست باشد، که یا ماه را اجماع دیده، فردا را عید میگرفتند و یا اختلاف تقویم و ابر و مه و بارندگی مانع رویت آن شده موکول به رسیدن خبر و تلگراف از کربلا و نجف میشد که سحر را باز برخاسته و نیت روزه میکردند و چنانچه خبری نرسیده بود، خود تلگراف به علمای اعلام اعتاب مقدسه کرده، استسفار و کسب تکلیف میکردند.
همچنین باز پر بودن ماه و سی روز بودن آن نیز بی حرف و سخنی نمیتوانست باشد که بعضی ماه را باریک دیده، شب اول ماه و بعضی ماه دوشبه دانسته روز سیام را روز عید دانسته و در شک و تردید حرام و حلال روزه آن روز میافتادند که آن را نیز لازم میآمد تا از خارج تحقیق کنند. ماه شوال را از ماههای پر عزت و آبرو میگفتند که همه عقبش میگردند و کسی را که میخواستند بگویند دیرپیدایی، میگفتند: خانم یا مثلاً آقا مثل ماه شوال شدهای؟ یا مثل ماه شوال باید تو آسمونا پیدات کرد. یا مثل ماه شوال دیر بیا تا عزیز باشی.
در آخر فطریه و نماز عید فطر و افطار بود که قبل از افطار شب اول ماه باید هرکس فطریه خود را که یک من نانِ گندم، جو، برنج، «آنچه خود مصرف میکرد» به مستحق رسانیده یا معادل قیمتش پول پرداخته یا از مال خود جدا کرده، کنار بگذارد و این نیز به این صورتها انجام میگرفت که هرآینه دسترسی به مستحق منظور نبود، فطریه را که اگر گندم بود، برای هر نفر ۶ عباسی (یک ریال و دو دهم ریال) و اگر جو بود، چهار عباسی و اگر برنج بود، دو قران (دو ریال) تا دو قران و نیم کنار گذاشته یا اگر پول موجود نبود از اشیا غیرضروری اتاق چیزی مانند لاله، جار (چراغهای سقفی پایه بلندِ مرمری لوله حباب دار نفت سوز) کاسه و بشقاب یا نیت کرده، پیش خود گرو میگذاشتند و پس از پرداخت فطریه که در اولین فرصت باید انجام میگرفت، از گرو خارج میساختند.
این فطریه در درجه اول به فامیل مستحق و بعد به همسایه مستحق و آشنای مستحق و بعد از آنها به مستحق شرعی که کور و کر و ناقص العضو باشد، تعلق میگرفت و هر آینه فطریه دهنده خود مستحق شرعی و عرفی بود و قادر به پرداخت نبود نقد و جنس فطریه خویش را میان خود و زن و بچه دست گردان (از دستی به دستی دادن و دوباره برگرداندن) کرده و به مصرف میرساند و اگر مستحق مردی بی کس و بی اهل و عیال بود، از دست راست به دست چپ خود داده دو مرتبه از دست چپ خود گرفته، خویش را بری الذمه میکرد.
نماز عید چنان بود که مامومینِ هر امام جماعت، از اول آفتاب روز عید، پای برهنه، به در خانه او جمع شده به تکبیر و ذکر الله اکبر و الحمد و لله کثیرا میپرداختند و این چنان بود که مکبری الله اکبر گفته، دیگران نیز الله اکبر میگفتند و پس از هر چهار الله اکبر یکبار: الله اکبر، الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر و لله الحمد علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولینا، میگفتند و این کلمات را با هروله کردن و خود جنبانیدن تکرار میکردند تا آقا یعنی امام لباس پوشی و آماده شده و تخت الحنک آویخته از منزل بیرون بیاید و از شرایط آقا یا امام نیز آن بود که از این زمان عمامه از سر برداشته، پاها را برهنه کرده، متذکر به اذکار مذکور بوده باشد و قبل از آن یعنی بعد از نماز صبح هم باید عدهای آقا را به حمام برده دست و پا و ریش و سبیلش را حنا ببندند و موقع بیرون آمدن از خانه خنجری به پر شال یا شمشیری از روی عبا مانند کسی که به جنگ یا جهاد میرود، حمایلش باشد و طرز حرکتش هم به طرف مصلا، شتاب زده و چالاک و شتابان بود و بقیه که دنبالش میدویدند و به این صورت آقا از جلو و متعاقبان ذکرگویان و تکبیرگویان به راه افتاده به خارج شهر، در محلی که سقف نداشته باشد، میرفتند و نماز عید را به جا آورده و با خاک یا تربت یا خرما و مویزی افطار کرده، از راهی که غیر از راه اول بود مراجعت کرده، امام را به خانه رسانیده و متفرق میشدند.
جعفر شهری همچنین به موضوع «شیلان کشان» اشاره کرده است. گویا پیش از آغاز ماه مبارک مردم کلوخ اندازان میکردند که انواعی داشت و پس از ماه مبارک نیز اوباش شیلان کشان میکردند؛ و آن تلافی یک ماهه محرومیت بود. در شیلان کشان اوباش اقدام به هرگونه منهیات میکردند و آن را مزد زحمات و رافع خستگی گرسنگیها و تشنگیها و محرومیتهای یکماهه میدانستند.
صورتهای شیلان کشان در مجلد سوم «طهران قدیم» قابل مطالعه است. این میان اما نکته مهم این است که الواط و اوباش نیز ماه رمضان را گرامی داشته و حتماً روزه میگرفتند و در آن ماه از پرداختن به اعمال خلاف اجتناب میکردند و اصولاً گناهی را بالاتر از روزه نگرفتن نمیدانستند.
دیدگاهها