بیانیه گام دوم انقلاب وجه حِکمی دارد نه حُکمی در ستایش فکر و فضیلت فهم
[ad_1]
مهدی جمشیدی، نویسنده و پژوهشگر فرهنگی درباره موضوعات کتاب «عزم راه» و اهداف نگارش آن و تفاوت این اثر با سایر بررسیها درباره بیانیه گام دوم انقلاب گفت: این کتاب در حقیقت سعی کرده است از منظر فرهنگی به اجزای مختلف گام دوم انقلاب نگاه کند. کتاب از راه سخن گفته است و بیانیه از گام؛ یعنی بازی استعاریای شکل گرفته است و همچنین این عنوان را وامدار بیتی از مولانا هستم و عناوین فصلهای کتاب نیز با اشعاری آمیخته شدهاند. تلاش کردم در این اثر، راه را از بیراههها مشخص و در نهایت، عزمی ایجاد کنم.
وی افزود: این اثر حاصل دغدغهمندی مستقل من است؛ نه امر بوده و نه درخواست. کتاب، خودجوش و خویشبنیاد تولید شده است. زمانیکه کتاب را نوشتم زیستجهان من چندضلعی بود؛ در نتیجه، چند دغدغه درونزاد ریشه این کار شدند. یکی انقلاب بود؛ اینکه میخواستم انقلاب عادی نشود. نظام، ساخت حقوقی است و به صورت طبیعی وجود دارد و خواهد بود؛ ولی مسئله، آن هویت و طینت و باطن انقلاب است که برایم مهم بود. ما بیشتر نگران انقلاب هستیم تا نظام؛ اینکه حیات باطنی انقلاب ادامه داشته باشد. بنابراین یک خط تنوع مستمر نیاز است که انقلاب، حیات رودخانهوار داشته باشد. کار من در این کتاب، پاییدن این بوده است که رودخانه انقلاب، مرداب نشود. من همیشه دلنگران این بودهام که مبادا روزمرگیها انقلاب اسلامی را ببلعد.
جمشیدی اضلاع زیستجهان یا همان دغدغههای دیگر خود را اینچنین بیان کرد: ضلع و دغدغه دیگر گفتوگوست که میخواستم در مجرای اندیشهورزی به گفتوگو بپردازم. بیانیه گام دوم انقلاب وجه حِکمی دارد نه حُکمی؛ به این دلیل گفتوگو مهم میشود. دغدغه سوم روایتِ انقلاب است. شاید نقطه آغاز هم بیشتر شهید آوینی بود که توانست برایمان روایتی از انقلاب را میسر کند. بعدها فهمیدم روایتهای نو از انقلاب چقدر ضرورت دارد؛ به این دلیل به سراغ تجدیدنظرهای روایتی رفتم و آثار مختلف را دیدم و درنتیجه، تلاش کردم از فضای روایتهای رسمی خارج شوم؛ چون آنها را «دیگری» خودم فرض کردم تا بتوانم نوآوری داشته باشم. پس صرفا این نبود که حاشیهای بر بیانیه گام دوم انقلاب بنویسم؛ بلکه میخواستم نگاه تازهای داشته باشم.
نویسنده کتاب «عزم راه» درباره مخاطبان ممکن و مطلوب کتاب گفت: من وقتی مینویسم از خودم گریزی ندارم و برای مخاطب، خودم را ویرایش و سانسور نمیکنم. به عنوان نویسنده اهل ظاهرسازی نیستم و صرفا خودم را در اثر متجلی میکنم. به طور کل، مخاطب اولیه این کتاب، طبقه نخبگانی جریان انقلاب است؛ اما تصور میکنم چون قلم و فکر حالت بومی و خودمانی دارد و تلاش کردم مواجههام استدلالی و منطقی و کمترین پیشفرض را داشته باشد، اثر میتواند مخاطبان خارج از جریان انقلاب را نیز جذب کند.
مهدی جمشیدی موضوع تأملات فرهنگی را که در عنوان دوم این کتاب قرار گرفته است بسط داد و گفت: رهبر انقلاب تفاوتی بین علم و فکر قائل است. فکر را عمومی و علم را خصوصی میداند. من وقتی میگویم تأمل، یعنی نخواستهام در قالبهای دانشگاهی، حوزوی و پایاننامهای به موضوعم نگاه کنم. بنابراین این تأمل، گرهخورده با فکر است نه علم. هر چند که فکر هم میتواند متقن باشد. کتاب «عزم راه» در ستایش فکر و فضیلتِ فهم است. فکر مهمتر از علم است و با مدرک، اعتبار و عناوین هیچ نسبتی ندارد. من با اشرافیت علمی که از فکر بهرهای نبرده است خیلی مخالفم. جامعه دینی را جامعه فکور میدانم نه اینکه ده میلیون نفر مدرک دانشگاهی داشته باشند.
وی افزود: نکته دوم برچسبگذاریهایی است که به من و متن کتاب نسبت میدهند؛ اینکه مثلا ژورنالیستی یا پستمدرن نوشتهام. من این برچسبها را به جان میخرم. مسئله بعدی این است که در ابتدای کار نمیدانستم چطور باید روایت کنم. حالت برزخی و بینابینی داشتم؛ ولی بعد به فرم و محتوای فعلی اثر رسیدم. فرم درست، مسئله مهمی است و باید به آن توجه زیادی داشت. همچنین به من درباره مطرح کردن دوگانهها انتقاد میکنند. من به دنبال چارچوب مفهومی بودم و فکر میکردم آن دوگانههای مفهومی میتوانند ابزار تحلیلی مفید و کمککنندهای باشند.
جعفر علیاننژادی، کارشناس حوزه اندیشه سیاسی و منتقد اثر درباره ارزیابی خود از کتاب گفت: من در حالوهوای همین کتاب میاندیشم و اگر نقدی هم داشته باشم در باب محتوایی نیست و صرفا فراروی از آن است. به نظرم نویسنده مسئلهای را خوب متوجه شده و آن این است که برای آشناییزدایی از تحمیل زندگی روزمره بر انقلاب، به این نیاز داریم که یک عنصر دانشگاهی وارد این مسئله شود و مطرحش کند.
وی درباره مخاطبان کتاب افزود: نزدیک به ۹۰ درصد گفتار مقام معظم رهبری نزدیک به عامه و مردم است و به نظرم مخاطب این کتاب هم نخبگان انقلابی نیستند؛ بلکه بیشتر عامه مردم هستند. ما از ابتدای انقلاب پیوند مردم، امام و انقلاب را داشتهایم و معتقدم این اثر، روایت پیوند این سهگانه است. استنباط من از آثار این نویسنده و بخصوص «عزم راه» این است که راوی اول شخص غایبی در کتاب وجود دارد که شخص امام و مقام معظم رهبری هستند.
این منتقد فرهنگی که رویکرد نقد خود را فصل به فصل انتخاب کرده بود درباره نکات موجود در تعدادی از فصلهای کتاب اینطور توضیح داد: «عزم راه»، کتاب فشردهای است و مفهومسازیهای زیادی دارد و به نظر میآید نیاز به فکر زیادی هم دارد و دغدغه تولید فکر نویسنده در آن به خوبی دیده میشود. اگر فصل اول را به دقت نخوانید نمیتوانید نوع مواجهه و دغدغههای نویسنده را بشناسید. به نظرم نیاز بود که در فصل اول «دیگری» مدنظر نویسنده بیشتر مطرح میشد. طرح دوگانهها در کتاب، مناسب است و به تصویر کشیدن بهتر فضا کمک میکند. ما باید به این جمله که ساخت آینده بدون تولید فضا ممکن نیست توجه کنیم. تولید جغرافیای مفاهیم مهم است.
وی افزود: به نظرم لازم بود در فصل سوم به دو اصطلاح بیشتر میپرداختند؛ انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب باشکوه انگلیس که در بیانیه گام دوم انقلاب هم به آنها اشاره شده است. در فصل چهارم نیز نکتهای وجود دارد. ما دو سند مهم داریم؛ یکی سند منشور روحانیت امام خمینی (ره) منتشرشده در سال ۶۷ و یکی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی منتشرشده در سال ۹۷. این دو سند شباهتهای بسیاری به هم دارند. تحلیل اینها به ما کمک میکند که متوجه شویم چه کسانی از انقلاب و ارزشهای انقلابی خسته شدهاند. به طور کلی پیشنهاداتم برای بهتر شدن محتوای کتاب است و به نظرم به غنای بحث کمک میکند.
محمد لسانی، منتقد و کارشناس دیگر برنامه در ابتدای صحبت خود درباره کلیت کتاب «عزم راه» گفت: حلقه مفقوده راهبردی مسئلهای است که رهبر انقلاب در اسناد کلان به آن اشاره کرده بودند. ایشان در سال ۷۸ بحث سند افق آینده را مطرح کردند و بعد، آن موضوع به سند چشمانداز ختم شد. سندی که به عنوان بیانیه گام دوم انقلاب میشناسیم خطاب به مردم ایران است و در زمانی طلایی نیز ارائه شد و خون تازهای به جریان انقلاب تزریق کرد. بیانیه گام دوم که این کتاب ناظر به آن نوشته شده است میتواند سند بالادستی برای فعالان جبهه انقلاب باشد.
وی افزود: نکته دوم این است که دستگاههای فرهنگی کشور باید این نوع سندها و بیانیهها را جدی بگیرند؛ زیرا میبینیم که چندسالی است دستگاههای فرهنگی سند چشمانداز را به فراموشی سپردهاند. نگران هستیم که مبادا این اتفاق برای بیانیه گام دوم انقلاب هم بیفتد. آقای جمشیدی در اینباره میگوید «انقلاب جز با انقلابیگری باقی نمیماند»؛ پس به مجاهدت و تلاش نیاز داریم. این کتاب نشان میدهد که ساختار فرهنگی کشور باید بیانیه گام دوم را سرلوحه کار خود قرار دهد.
لسانی درباره زبان کتاب «عزم راه» گفت: استواری کلام و خلاقیت در واژگان و سفره واژگانی که ایشان برای خواننده پهن میکنند معنا را دو چندان شیرین میکند. بدایع کلام ایشان، متن و معنای بیانیه گام دوم را شیواتر میکند. رسانهها آنقدر در ارائه بیانیه گام دوم از ارجاعات استفاده میکنند که برای مردم ملموس نخواهد بود؛ ولی «عزم راه» اینچنین نیست. نکته دیگر این است که ذهن دستهبندی شده و نمودار درختی نویسنده، قوت اثر است. نویسنده دوگانهها را در هر فصل میآورد و به آنها میپردازد؛ مثل دوگانه مسائل فرهنگی و دوگانه جریان انقلاب و غیرانقلابی. نویسنده دوقطبیها را از بطن جامعه کشف و ارائه میکند. البته با توجه به وضعیت امروز جامعه، گاهیوقتها سهقطبیاند، نه دو قطبی: مثل عوامزدگی و مردمگرایی و نخبهگرایی یا دوگانه عدالتگرایی و اشرافیگری دیگر مثل سابق نیست و پوست انداخته است. کتاب «عزم راه» به کسی که میخواهد ذهنش فرمت شود و اضلاع خانه انقلاب در او شکل بگیرد کمک میکند؛ ولی هنوز تا مطلوب فاصله دارد.
این منتقد فرهنگی در بخش پایانی صحبت خود به بحث مخاطبان کتاب هم اشاره و بیان کرد: بحث مخاطبگزینی کتاب مهم است. ورود به زوایای مختلف مبحث، کتاب را قطور کرده و از مخاطب عموم دور شده است. اتفاقا من استقبال میکردم که این اثر ژورنالیستیتر شود تا بتواند برای افراد عادی جبهه انقلاب عینیتر و فهمپذیرتر شود. همچنین این کتاب قابلیت تولید معنا و محتوا برای انواع رسانهها و امکان بصری شدن را دارد. لذا به جد از دستگاههای فرهنگی باید خواست که در قالب امتداد معنای کتاب، عمل و اینفوگرافیها و آثار رسانهای متنوع تولید کنند تا اثر ساکن نماند. به طور کل، تبحر نویسنده در فهم انضمامی مسائل، نکته درخور توجهی است. نویسنده در یک فضای اندرونی باقی نمانده و نمای بیرونی مناسبی از واژگان، ساختار و مفصلبندیاش ارائه داده است. آقای جمشیدی با مثالهایشان هم در حوزه فرم و هم محتوا به خوبی ورود کردهاند.
دیدگاهها