افت کیفیت کتابهای علوم سیاسی به چه مسائلی وابسته است؟ سیاست در ایران علم نوپایی است
[ad_1]
از این رو، پذیرش کتابی در یک جشنواره و عدم پذیرش آن در جشنواره دیگر آنهم در یک سال پدیدهای عادی تلقی میشود. اما آیا میتوان این پاسخ را در فرضی ارایه کرد که در شرایط یکسان چرا در رشته علوم سیاسی به مدت چند سال کتابی برگزیده نمیشود اما در دیگر رشتههای علوم انسانی کتابهای متعددی انتخاب میشوند؟ البته یافتن پاسخ این پرسش به عهده کارشناسان مربوط است و آنها هستند که باید با بررسی علمی و دقیق از چرایی این امر پرده بردارند. از این رو نمیتوان به هر ادعای مطرح شده در این زمینه به عنوان پاسخی علمی نگریست. اما برداشتهای اعضای جامعه علوم سیاسی، دانشجویان و مخاطبان علاقهمند به این رشته دانشگاهی را میتوان به عنوان دادههای اولیه برای بررسی دانشگاهی به کار گرفت.
نگارنده به عنوان یکی از اعضای مشتاق این رشته دانشگاهی در یک فهرست کوتاه میتوانم در پاسخ به پرسش مورد بحث، چند مدعی مطرح کند که میتواند با بررسیهای کارشناسانه پذیرفته یا رد شود. نگارنده در حال حاضر با تکیه بر تجارب شخصی که مقید به قلمروی تخصصی و سازمان استخدامی خود است میتواند به عواملی چند اشاره کند: نخست آنکه باید رابطه بین این پدیده را با نظام آموزش علوم سیاسی در ایران و تغییراتی سنجید که در دهه اخیر کرده است و بررسی کرد که تاثیر این تغییرات در کیفیت آموزش این رشته دانشگاهی مطلوب ارزیابی میشود یا نه. به ویژه این نکته مورد ارزیابی قرار گیرد که با این تغییرات، مهارت و سطح دانش دانشآموختگان این رشته دانشگاهی از نظر کیفی و کمی نسبت به گذشته چگونه بوده است؟
دومین عاملی که میتوان بدان اشاره کرد بر ماهیت این رشته دانشگاهی در ایران باز میگردد. صرفنظر از اینکه ماجرای علوم سیاسی در خارج از کشور چیست؟ علم سیاست در ایران هنوز علم نوپایی است که از مرحله جمعآوری پارادایمها و مکاتب و نظریات و دیدگاههای مختلف (چه غربی و چه بومی) فراتر نرفته است. این امر موجب شده است که عدم توافق بر سر مسایل و موضوعات این رشته در میان معلمان و نویسندگان علم سیاست بسیار نمود یافته و حصول اجماع در میان آنها دشوار باشد. نتیجه مستقیم این وضعیت در ارزیابی آثار علوم سیاسی منتهی به عدم انتخاب یک یا چند اثر علمی در جشنوارههای علمی میشود. نگارنده گمان میکند.
سومین دلیلی که برای پرسش مورد بحث میتوان ارایه کرد دلیل روانشناختی و مربوط به توقع غیر واقعبینانه از نویسندگان یا مترجمان کتابهای این رشته است. ایدهالگرایی ارزیابان این رشته در پذیرش یا رد یک کتاب در مقایسه با ارزیابان بسیاری از رشتههای دیگر بسیار آشکار است. به عبارت دیگر، عدم اجماع متخصصان این رشته که در نقش ارزیاب ظاهر میشوند متناسب با جایگاه، وضعیت و واقعیت این رشته نیست و انتظاری که از یک کتاب میرود، ارایه آن کتاب در حد مطلوب و ایدهآل است. بدیهی است که فاصلهای زیاد بین وضعیت موجود (با شاخصهایی مانند ضعف روششناسی و روش تحقیق، عدم اجماع در پارادایمهای مسلط و…) با وضعیت مطلوب (که میتواند در ذهنیت هر ارزیاب تا هر سطحی ارتقا یابد) وجود دارد.
چهارمین دلیل که میتواند در این زمینه موثر باشد مربوط به نظام گزینش داوران در جشنوارههاست؛ غالبا متخصصانی به عنوان ارزیاب انتخاب شده و بر اساس یک معیار مشخص کتابها ارزیابی میشوند،اما به فرض ارزیابان این کتابها خوانندگان این کتابها اعم از متفکران، نویسندگان، استادان، متخصصان، دانشآموختگان، دانشجویان و علاقهمندان به این رشته دانشگاهی باشند در آن صورت باید دید که وضعیت حاضر تغییر خواهد کرد یا نه. خلاصه آنکه نگارنده به یاری تجربه شخصی خود در یک دریافت شهودی به این چهار دلیل در پاسخ به پرسش مورد بحث میتواند اشاره کند. البته این بررسیهای دقیق علمی است که نشان خواهد داد که دریافت شهودی نگارنده تا چه اندازه مطابق واقع است.
دیدگاهها