ماجرای بازگشت شیخ عباس قمی به ایران با به روی کار آمدن امینالسلطان منابع معتبر و روایات متقن درباره ثامنالحجج
[ad_1]
شیخ عباس قمی، نویسنده منتهیالآمال:
شیخ عباس قمی، معروف به محدث قمی، عالم و محدث شیعی قرن چهاردهم هجری و گردآورنده کتابهای «مفاتیحالجنان»، «سفینهالبحار» و «منتهیالآمال» است. شیخ عباس قمی یکی از بزرگترین معلمان اخلاق و تعالیم اسلامی در حوزهی علمیه به شمار میرفته است. شیخ عباس قمی (Abbas Qomi) در سال 1254 هجری شمسی در قم دیده به جهان گشود. پدرش، حاج محمدرضا قمی، یکی از چهرههای سرشناس و تأثیرگذار قم و فردی متدین و آگاه به مسائل دینی بود. تا آنجا که مردم برای پرسیدن احکام و فرایض دینی به او مراجعه میکردند. محدث قمی در محضر چنین پدری بزرگ شد و پس از گذراندن مراتبی در زمینه علوم دینی در حوزه علمیه قم، برای کسب سطوح عالی فقه و اصول به نجف رفت و به مدت شش سال در آنجا مشغول به تحصیل شد و در محضر استادانی چون حسین بن محمدتقی طبرسی، معروف به محدث نوری، تلمذ کرد. شیخ عباس قمی در سال 1318 به زیارت خانه خدا شتافت و پس از مدتی به ایران بازگشت و تا آخر عمر در قم زندگی کرد. هنگام بازگشت به قم بود که آیتالله عبدالکریم حائری یزدی وی را برای آموزش علوم گوناگون دینی به حوزه علمیه قم فراخواند.
بازگشت شیخ عباس قمی به ایران با روی کار آمدن علیاصغر خان امینالسلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه و دوران نزدیک به انقلاب مشروطه مصادف شده بود. در این زمان، فلسفه و تفکر سیاسی غربی در کشور بسیار نفوذ کرده بود و باعث اعتراض مردم به حکومت استبدادی قاجار، به ویژه مظفرالدین شاه، میشد. در همین دوران بود که شیخ عباس قمی مدتی را در مشهد گذراند و در آنجا و در کلاسهای درس اخلاقش که در مدرسه میرزا جعفر برگزار میشد، به شِکوه از جور و استبداد حکام زمانه پرداخت. شیخ عباس قمی، در دوران تدریس خود، شاگردان زیادی در حوزه دین و حدیث پرورش داد که هر کدام از آنها بعدها خود به استادی در زمینه گسترش آیین اسلامی تبدیل شدند. مرحوم شیخ عباس قمی از طریق کتابها، سخنرانیها، مجالس وعظ و کلاسهای درس خود به اسلام و مسلمانان بسیار خدمت کرد. وی سرانجام در سال 1319 شمسی، دار فانی را وداع گفت و در صحن مطهر حضرت علی (ع) دفن شد.
«منتهیالآمال»:
باب دهم «منتهیالآمال»، در مورد حضرت علی بن موسیالرضا (ع) و دارای هفت فصل: (1) در ولادت و اسم و لقب و كنیه آن حضرت، (2) در مختصری از مناقب و مكارم اخلاق حضرت رضا (ع)، (3) در دلایل و معجزات حضرت رضا (ع)، (4) مختصری از كلمات حكمتآمیز و برخی از اشعار حضرت رضا (ع)، (5) در بیان رفتن حضرت از مدینه به مرو، (6) در اخبار حضرت رضا (ع) به شهادت خود، (7) در ذكر چند نفر از اعاظم اصحاب حضرت رضا (ع) است.
البته، مطالب مندرج در این فصول تنها منحصر به موضوعات این عناوین نیست، بلكه در لابلای موضوعات. مطالب متنوع و مفید در این فصول دیده میشود، مثلاً فصل اول كه در مورد ولادت، اسم و كنیه حضرت رضا (ع) است از مادر ایشان به طور مفصل سخن به میان آمده و روایات مختلف از جمله روایت «ابن بابویه» و روایات منابع «درالنظم»، «اثبات الوصیه» در این مورد ذكر شده است و در فصول بعدی نیز این مسأله به چشم میخورد، مثلاً در فصل چهارم، علاوه بر كلمات و سخنان و اشعار امام رضا (ع)، اشعار شاعران دیگری در همان موارد دیده میشود. این اثر به دلایل استفاده مولف از منابع معتبر و روایات متقن از جمله: روایات شیخ صدوق، «علامه مجلسی»، «طبرسی»، «شیخ كلینی»، «ابن شهر آشوب»، «شیخ مفید»، «اربلی»، «ابن طاووس» كه اینان در كتب مختلف خود آوردهاند و نیز ترتیب و نظم مطالب متنوع و شیوه نگارش آنها، دارای ارزش خاصی در بین عام و خاص است و این مهم بر اهل تحقیق پوشیده نیست.
برشی از کتاب «منتهیالآمال»:
ذکر احوال حضرت معصومه علیهاالسلام مدفونه به قم و ثواب زیارت آن مخدره:
اما دختران حضرت موسی بنجعفر علیهالسلام بر حسب آنچه به ما رسیده افضل آنها سیده جلیله معظمه فاطمه بنت امام موسی علیهالسلام معروفه به حضرت معصومه علیهاالسلام است که مزار شریفش در بلده طیبه قم است که دارای قبه عالیه و ضریح و صحنهای متعدده و خدمه بسیار و موقوفات است و روشنی چشم اهل قم و ملاذ و معاذ عامه خلق است و در هر سال جماعات بسیار از بلاد شدرحال(مسافرت مذهبی) کنند و تعب سفر کشند به جهت درک فیوضات از زیارت آن معظمه علیهاالسلام و سبب آمدنش به قم چنانکه مجلسی رحمهالله از (تاریخ قم) نقل کرده و او از مشایخ اهل قم روایت کرده آن است که چون مامون حضرت امام رضا علیهالسلام را در سال دویست از هجرت از مدینه به مرو طلبید یک سال بعد از آن خواهرش حضرت فاطمه علیهماالسلام به جهت اشتیاق ملاقات برادرش از مدینه به مرو حرکت کرد، پس همین که به ساوه رسید مریضه شد پرسید که از اینجا تا قم چه مقدار مسافت است؟ گفتند: ده فرسخ است. پس خادم خود را فرمود که مرا به جانب قم ببر. پس آن حضرت را به قم آورد و در خانه موسی بن خزرج بن سعد فرود آورد و قول اصح آن است که چون خبر آن مخدره رسید به آل سعد همگی متفق شدند که به قصد آن حضرت بیرون روند و از آن حضرت خواهش کنند به قم تشریف آورد، پس در میان همه موسی بن خزرج بر این امر تقدم جست. همین که به خدمت آن مکرمه رسید مهار ناقه آن حضرت را گرفت و کشید تا وارد قم ساخت و در خانه خود آن سیده جلیله را منزل داد، پس آن حضرت مدت هفده روز در دنیا مکث کرد و به رحمت ایزدی و رضوانالله پیوست، پس او را غسل داده و کفن کردند و در ارض بابلان آنجا -که امروز روضه مقدسه او است و ملک موسی بوده- آن حضرت را دفن کردند.
در بخشی دیگر در مورد آن حضرت در کتاب منتهیالآمال آمده است: روایت شده که حضرت امام رضا علیهالسلام به سعد اشعری قمی فرمود که ای سعد! نزد شما قبری از ما هست. سعد گفت: فدای تو شوم! قبر فاطمه دختر امام موسی علیهالسلام را میفرمایی؟ فرمود: بلی، هر که او را زیارت کند و حق او را بشناسد از برای اوست بهشت و بر این مضمون روایات بسیار است.
در ادامه این گزارش به بررسی چند کتاب میپردازیم که برگرفته از باب دهم کتاب «منتهیالآمال» است:
ثامن الحجج
کتاب «ثامن الحجج: زندگانی حضرت امام رضا (ع) برگرفته از منتهیالآمال حاج شیخ عباس قمی (ره)» گردآوری بهزاد ابوالفتحی است که چاپ نخست آن در سال 1396 از سوی انتشارات آکو روانه بازار چاپ و نشر شد. کتاب حاضر، شرحی از زندگینامه امام رضا (ع) برگرفته از کتاب «منتهیالآمال» است. ولادت و اسم و لقب و کنیه امام رضا (ع)، دلایل و معجزات حضرت امام رضا (ع)، بیان مختصری از مناقب و مفاخر و مکارم اخلاق آن امام همام، مختصری از کلمات حکمتآمیز و برخی از اشعار آن حضرت، در بیان رفتن امام رضا (ع)، مدرسه علمیه رضویه قم، اخبار حضرت رضا (ع) به شهادت خود، بیان زندگی چند نفر از اعاظم، بیان زندگی چند نفر از اصحاب آن حضرت برخی از موضوعات مورد اشاره در این کتاب هستند.
باب دهم: در تاریخ امام رضا (ع) شیخ عباس قمی
کتاب «باب دهم: در تاریخ امام رضا (ع) شیخ عباس قمی» به کوشش محمدمهدی اسدی جنتی گردآوری شد که چاپ نخست آن در سال 1399 از سوی انتشارات جمهوری چاپ و راهی بازار نشر شد. این کتاب نیز سرگذشتنامه چهارده معصوم است که مشخصا به زندگی امام رضا (ع) با تکیه به کتاب «منتهیالآمال» میپردازد.
باب دهم: در تاریخ امام علی بن موسی الرضا (ع)
کتاب «باب دهم: در تاریخ امام رضا (ع)» گردآوری زهرا باقری کشاورز است که چاپ نخست آن در سال 1392 راهی بازار چاپ و نشر شد. این کتاب نیز برگرفته از کتاب منتهیالآمال و به زندگی پربرکت امام هشتم شیعیان امام رضا (ع) میپردازد.
زندگانی و شخصیت ثامنالائمه حضرت امام رضا (ع)
کتاب «زندگانی و شخصیت ثامنالائمه حضرت امام رضا (ع)» برگرفته از منتهیالآمال حاج شیخ عباس قمی (ره) به کوشش انتشارات کافل گردآوری و چاپ نخست آن در سال 1395 راهی بازار چاپ و نشر شد. این کتاب سرگذشتنامهای است از امام رضا (ع) که باب دهم کتاب منتهیالآمال را بازگو میکند.
باب دهم: در تاریخ امام رضا (ع)
کتاب «باب دهم: در تاریخ امام رضا (ع)» )» برگرفته از منتهیالآمال حاج شیخ عباس قمی (ره) به کوشش مهدی بوشهریان گردآوری و چاپ اول آن در سال 1396 از سوی انتشارات ستاک چاپ و راهی بازار نشر شد. این کتاب در هفت فصل به عناوینی همچون در ولادت و اسم و لقب و کنیت حضرت رضا (ع)، در دلائل و معجزات امام رضا (ع) تا در ذکر چند نفر از اعاظم را در برمیگیرد.
«ثامنالحجج(ع)؛ زندگانی حضرت امام رضا(ع)»
چاپ نخست این کتاب در سال ۱۳۹۰ و پنجمین چاپ کتاب «ثامنالحجج(ع)؛ زندگانی حضرت امام رضا» در سال 1398 از سوی انتشارات کتاب سبز منتشر شد. از بخشهای مهم این کتاب کیفیت شهادت حضرت امام رضا(ع) است. کتاب «ثامن الحجج: زندگانی حضرت امام رضا (ع)» برگرفته از منتهیالآمال حاج شیخ عباس قمی کاری از گروه معارف انتشارات کتاب سبز است.
موضوع این کتاب، سرگذشت و زندگینامه امام هشتم شیعیان، حضرت امام رضا(ع) است. مطالب این اثر همانطور که از زیر عنوان پیداست برگرفته از کتاب «منتهیالآمال» اثر حاج شیخ عباس قمی و در بیان تاریخ ولادت و شهادت این امام است.
در کیفیت شهادت حضرت ثامن الحجج(ع) در این کتاب آمده است:
«امـا کـیـفـیـت شـهـادت آن جـگـر گـوشـه رسـول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به روایت ابوالصلت چنان است که گفت: روزی در خدمت حضرت امام رضا علیه السلام ایستاده بودم فـرمـود کـه داخل قبه هارونالرشید شو از چهار جانب قبر او از هر جانب یک کف خاک بیاور، چـون آوردم آن خـاک را کـه از پـس و پـشـت او بـرداشته بودم بویید و انداخت و فرمود که مـامـون خواهد خواست که قبر پدر خود را قبله قبر من کند و مرا در این مکان مدفون سازد. سـنـگ سـخـت بزرگی ظاهر شود که هر چه کلنگ است در خراسان جمع شود برای کندن آن ممکن نشود کند آن، آنگاه خاک بالای سر و پایی پا را استشمام کرد و چنین فرمود، چون خاک طـرف قبله را بویید فرمود: که زود باشد که قبر مرا در این موضع حفر کنید.
پس امر کـن ایـشان را که هفت درجه به زمین فرو برند و لحد آن را دو ذراع و شبری سازند که حق تـعـالی چندان که خواهد آن را گشاده سازد و باغی از باغستانهای بهشت گرداند آنگاه از جانب سر رطوبتی ظاهر شود پس به آن دعایی که ترا تعلیم میکنم تکلم کن تا به قدرت خدا آب جاری شود و لحد از آب پر شود و ماهی ریزه چند در آن آب ظاهر شود چون ماهیان پدید آیند این نان را که به تو میسپارم در آن آب ریزه کن که آن ماهیان بخورند آنـگـاه مـاهـی بـزرگـی ظـاهـر شـود و آن مـاهـیـان ریـزه را برچیند و غایب شود پس در آن حـال دست بر آب گذار و دعایی که ترا تعلیم میکنم بخوان تا آن آب به زمین فرو رود و قـبـر خـشـک شـود و ایـن اعـمـال را نکنی مگر در حضور مامون و فرمود که فردا به مـجـلس ایـن فـاجـر داخـل خواهم شد اگر از خانه سر نپوشیده بیرون آیم با من تکلم نما و اگـر چـیـزی بـر سـر پـوشیده باشم با من سخن مگو.
ابوالصلت گفت: چون روز دیگر حضرت امام رضا علیه السلام نماز بامداد ادا کرد جامههای خویش را پوشید و در محراب نـشـسـت و مـنـتـظر بود تا غلامان مامون به طلب وی آمدند، آنگاه کفش خود را پوشید و ردای مـبـارک خود را بر دوش افکند و به مجلس مامون درآمد و من در خدمت آن حضرت بودم. در آن وقت طبقی چند از الوان میوهها نزد وی نهاده بودند و او خوشه انگوری را که زهر را به رشته در بعضی از دانههای آن دوانیده بودند در دست داشت و بعضی از آن دانهها که بـه زهـر نیالوده بودند از برای رفع تهمت زهر مار میکرد. چون نظرش بر آن حضرت افـتـاد مشتاقانه از جای خود برخاست و دست در گردن مبارکش انداخت و میان دو دیده آن قرهالعین مصطفی را بوسید و آنچه از لوازم اکرام و احترام ظاهری بود دقیقهای فرو نگذاشت.
آن جـنـاب را بـر بـسـاط خـود نـشـانـیـده و آن خـوشـه انگور را به وی داد و گفت: یابن رسولاللّه! از این نکوتر انگور ندیدهام، حضرت فرمود که شاید انگور بهشت از این نکوتر باشد، مامون گفت: از این انگور تناول نما، حضرت فرمود که مرا از خوردن این انـگـور مـعـاف دار. مـامـون مـبـالغـه بـسـیـار کـرد و گـفـت البـتـه مـیبـایـد تـنـاول کرد مگر مرا متهم میداری با این همه اخلاص که از من مشاهده میکنی، این چه گـمانهاست که به من میبری و آن خوشه انگور را گرفته دانه چند از آن خورد باز به دست آن جناب داد و تکلیف خوردن کرد. آن امام مظلوم چون سه دانه از آن انگور زهرآلود تـنـاول کـرد حـالش دگـرگـون شد و بـاقـی خـوشـه را بـر زمـیـن افـکند و متغیرالاحـوال از آن مـجـلس برخاست، مامون گفت: یابن عم! به کجا میروی؟ فرمود: به آنجا کـه مـرا فرستادی! و آن حضرت حزین و غمگین و نالان سر مبارک پوشیده از خانه مامون بیرون آمد.»
دیدگاهها