فرمانروایان علوی در صفحات شمال ایران
تألیف: سیدصادق سجادی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری انتشارات سخن؛ رقعی، 282ص.
حکومتهای علوی یا سادات بیش از هفت قرن به تفاریق بر پهنهای بزرگ از سرزمینهای شمالی ایران فرمان راندند و در سیاست، مذهب، روابط اجتماعی و فرهنگ عامه تأثیرات عمیقی از خود برجای نهادند. کتاب حاضر مشتمل است بر تبیین اسباب استیلای علویان بر صفحات شمالی ایران و موقعیت خاندانهای محلی در برابر آنها و بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی آن قسمت از ایران و البته نقشهای فرهنگی علویان زیدی که سپس به شیعیان اثنیعشری تبدیل شدند و تا عصر شاه عباس اول صفوی دوام یافتند.
کتاب با پیشگفتاری دقیق و جامع دربارة منابع تحقیق آغاز میشود که تسلط نویسنده را بر تمام منابع مرتبط با موضوع نشان میدهد. آشکار است که نویسندة موشکاف کتاب تمام نوشتههای تاکنون یافت شدة موضوع، اعم از کوتاه یا بلند، مستقیم یا غیرمستقیم، تاریخی یا غیرتاریخی را از کهنترین زمانها تا ادوار متأخرتر به دقت کاویده است. ارزیابی نکتهسنجانة نویسنده از تک تک منابع حاکی از احاطة کامل ایشان برمنابع است.
ویژگی ممتاز کتاب، متن روان، قلم پخته و روایت منسجم و تاریخمند از موضوع است. نویسندة چیرهدست کتاب خواننده را با خود همراه میسازد و جریان رویدادها را چنان جاندار روایت میکند که خواننده فضای حوادث و حال و هوای آن عصر را حس میکند. این روایتگریِ داستانوار البته مستند به ارجاعات دقیق است به نحوی که خدشهای به نقل روان رویدادها وارد نمیسازد و خواننده را از خواندن حوادث پیدرپی نظامی و سیاسی خسته نمیکند. لذت داستانخوانی کتاب بر کسالت تاریخخوانی چیرگی دارد.
تاریخ مردم و حکومتهای مناطق شمالی کشور، ا عم از حکمرانان محلی یا علویان، به دلیل کمبود منابع و صعوبت دسترسی جغرافیایی در قرون کهن و میانه، همواره از ادوار تاریک و مبهم تاریخ ایران با اخباری آشفته و پراکنده انگاشته میشد، اما در این کتاب بسیاری از ابهامات این عرصة جغرافیایی در قرون عبد از اسلام تا عصر صفوی زدوده شده و روایتی بسیار نزدیک به واقع و روشن و منسجم از سرگذشت علویان به دست داده شده و تاریخ ایشان از تاریکی خارج شده و در روشنایی قرار گرفته است.
از امتیازات دیگر کتاب ارائة شجرهنامة انساب علویان شمال ایران و پیوندهای آنان با باوندیان، زیاریان، بویهیان و کاکوئیان است که در پیوست کتاب الصاق شده است. این شجرهنامه حکایت از موشکافی و تسلط نویسنده بر موضوع و اصل و نسل و سرگذشت حکمرانان علوی دارد.
نویسنده حکومتهای علوی در نواحی شمالی ایران را از نظر دودمانی و زمانی و تاریخی در دو دورة زمانی بررسی کرده است:
1) دورة نخست تقریباً از نیمة قرن سوم تا نیمه قرن ششم که خود دو دوره را شامل میشود: برهة اول «زیدیان طبرستان و گرگان» از حدود 250 تا 350ق. برهة دوم «علویان دیلمستان و شرق گیلان» از حدود 350ق تا نیمة قرن ششم.
2) دوره دوم حکمرانی زیدیان در مازندران و گیلان از 760 تا 1005 ق شامل حکومت «مرعشیان» در مازندران و «کارکیاییان» در گیلان است.
باید تأکید کرد که در این موضوع با یک سلسله حکمرانیهای دودمانی پیدرپی و منسجم و منظم مواجه نیستیم بلکه مجموعهای از حکمرانیها (گاه متمرکز و گاه متفرق) و جانشینیها و پیوندهای نسبی و سببی خاندانی و بسیاری قیامهای پراکنده و منفصل و گاه کمارتباط یا حتی بیارتباط با یکدیگر مواجه هستیم که نویسنده تلاش کرده روشنترین روایت از سرگذشت آنها و پیوندهایشان با یکدیگر را به دست دهد
گزیدههایی از متن:
«دستگاه خلافت تا چند قرن بر صفحات شمال ایران تقریباً دستی نداشت و کوششهای حاکمان عرب خراسان و سپس امرای طاهری و صفاری و کارگزاران خلفا در آن نواحی برای استیلا بر شمال ایران، فقط در قسمتهایی از گرگان و شرق مازندران، تا اندازهای و در بعضی دورههای کوتاه، قرین توفیق بود»
«از اواخر سدة 2ق که علویان بیش از پیش تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند، نواحی دورتر از مرکز خلافت، مخصوصاً مناطق صعبالعبور همچون ارتفاعات شمالی ری و منطقة کوهستانی طبرستان و دیلمستان، که تا مدتها پس از آن هم دست لشکریان خلیفه یا والیان او بدان نقاط نمیرسید، پناهگاهی نسبتاً مطمئن برای علویانی بود که سررشتهدار قیام برضد خلافت یا والیان دستنشاندة آن بهشمار میرفتند. استیلای علویان طبرستان بیش از آنکه مرهون کوششهای شخصی آنها تلقی شود، متکی بر موقعیت جغرافیای طبیعی و سیاسی آن نواحی، بافت جمعیت و خصلتهای درونی آن، و اختلاف و رقابت خاندانها و امرای محلی بود. از این وجهه نظر، خصائص مذکور با شرایط جغرافیایی و جمعیتی و سیاسی یمن هم که چندی پس از ایران به یکی از مراکز مهم فعالیت امامان زیدیه تبدیل شد، قابل مقایسه است».
«علویانی که به این نواحی آمده بودند، گرچه به سختی میزیستند، اما چون نیککردار و پاکیزه رفتار بودند، مردم آنها را پناهگاه خود تلقی میکردند و به روزگاران سخت به آنها متوسل میشدند»
«خاندانهای حاکم بر شمال ایران که سابقة بعضی از آنها مانند باوندیان و پادوسپانان و جستانیان به پیش از اسلام بازمیگردد، تا روزگاری دراز در عصر اسلامی به استقلال حکم میراندند و با کارگزاران خلفا پیکارها داشتند. این ستیزهها پس از ورود علویان زیدی به شمال ایران، که خود به دلایل خاندانی و مذهبی و سیاسی دشمن عباسیان بهشمار میرفتند و با سرسختی و دلیری تمام دربرابر مأموران و امرای دستنشاندة خلفا میجنگیدند، وارد مرحلهای تازه شد»
«سابقة حضور علویان در ولایات شمالی ایران، با آنکه گروش مردم این نواحی به اسلام لااقل تا سدة 4ق به درازا کشید، به نیمة دوم سدة 2ق بازمیگردد. نخستین مرد علوی که به سرزمین دیلم رفت یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) بود»
«نوبت دیگر از مهاجرت علویان به نواحی شمالی ایران، در روزگار مأمون رخ داد. چون امام رضا (ع) به عنوان ولیعهد خلیفه به خراسان رفت، گروهی از علویان نیز که غالباً مورد آزار حکومت بودند روانة ایران شدند. دستهای از اینان چون به ری رسیدند و از مرگ امام مطلع شدند، برجان خود بیمناک گشتند و به کوهستانهای طبرستان و دیلمستان پناه بردند. به روزگار متوکل عباسی هم که علویان بیش از پیش دچار حبس و آزار و قتل و تبعید قرار گرفتند، دستههای بیشتری از آنان گریختند و به کوهستانها و جنگلهای طبرستان و دیلمستان پناهنده شدند»
«واقعیت آن است که هیچیک از امامان زیدی طبرستان که از میانة سدة 3ق تا اوایل سدة 6ق بر صفحاتی از شمال ایران و گاه قسمتهایی از سرزمین مرکزی ایران، سیطرة سیاسی و مذهبی داشتند، به زید، پسر امام زینالعابدین علی (ع)، امام بزرگ زیدیان، نسب نمیبرند و فقط به لحاظ مذهبی و اعتقادی زیدیاند نه به سبب انتساب به زید بن علی (ع)»
«از جمله دشواریهای تحقیق دربارة نخستین طبقة فرمانروایان علوی ایران که از آنها با عنوان امامان زیدی طبرستان و گیلان و دیلمستان یاد میشود، پیوستگی نسب اینان به شاخة حسنی یا حسینی در شجرة انساب طالبیان است….در کتاب حاضر ضمن تحقیق در وجوه مختلف تایخ حیات پیشوایان زیدیه، نخستین بار شجرهای ترتیب دادهایم که پیوستگیهای نسبی و سببی آنها را با یکدیگر و با برخی خاندانها، سرزمینهای مرکزی و جنوبی ایران و بینالنهرین نشان میدهد»
«دستگاه حکومتی که علویان زیدی در اینجا بنیاد کردند بیش از یک قرن و نیم به تفاریق دوام یافت اما تأثیرات دینی و اجتماعی و فرهنگی آن عمیق و طولانی بود».
«خاندان علوی و پیروانشان از میانة قرن هفتم به تدریج از مذهب زیدی بیرون رفته و غالباً امامی مذهب شده بودند، اندکی که هنوز زیدی بودند به سبب فقدان امام زیدی در ایران در زمرة پیروان امامان زیدی یمن درآمده بودند. در چنین احوالی سادات کارکیایی امامی مذهب گیلان و سادات مرعشی مازندران حکومتهایی تأسیس کردند که در تحولات سیاسی و اجتماعی و مذهبی آن صفحات، به روزگار خطیر تیموریان و ترکمانان و صفویان نقش اساسی بازی کردند»
«کمبود یا فقدان اطلاعات دقیق به علویان اختصاص ندارد. منابع ما دربارة دیگر خاندانهای حاکم بر شمال ایران، از شمال قزوین، که از قرن اول هجری «ثغر» یعنی مرز میان کفر و اسلام بهشمار میرفت، تا حدود گرگان و مرزهای خراسان، نیز اندک و ناقص و پراکندهاند»
«از اوایل قرن چهارم که دستگاه خلافت به کلی مقهور امیرالامرایان و حاکمان نورسیدة قدرتطلب شد و دولتهای مستقل و نیمهمستقل در ایران ظهور کرد، و فرمانروایان محلی شمال ایران در دورة میانیِ فرمانروایی خود به اسلام گرویدند و پای امرای ماوراءالنهر و خراسان و شمال غربی دریای کاسپی و آذربایجان به آن سرزمینها باز شد، مورخان و نویسندگان ناچار دایرة نگاه خود را گسترش دادند و متوجه حوادث و تحولات آن صفحات نیز شدند. » «نخستین منابع دربارة موضوع مورد بحث به قرن چهارم هجری تعلق دارد»
دیدگاهها