دو نشست با موضوع ایرانشناسی در بستر روابط بینالملل و آینده ایران پسا انقلاب اسلامی
[ad_1]
در ابتدا حقیقی، مشاور و مدیرکل امور پژوهشی ضمن خوشامدگویی از پژوهشگران و حاضران این نشست و معرفی دکتر عطاءاله بیگدلی عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین علیهالسلام جلسه را آغاز کردند.
سپس عطاءاله بیگدلی با طرح پرسشهایی درباره هویت ایرانی گفت: در جهان اسلام هویت ایرانی وجود داشته و ایرانیها به جامعه و امت اسلامی ملحق شدهاند و عراق عجم نامیده میشدند.
وی ادامه داد: بعد از حمله مغول از سه امپراطوری ایجاد شده در جهان اسلام یعنی عثمانیها و صفوی و گورکانی، یکی در ایران ایجاد شده است و ایران بعد از ظهور دوره صفوی، هویت یکپارچه ایرانی در عرصه جهان اسلام داشته است. اما ساختار اجتماعی بعد از نادر شاه دچار نوعی زوال و فروپاشی بوده و این زوال از پایان دوره وی آغاز شده است.
وی افزود: ایران بعد از دوره افشار و آغاز دوره قاجار با شکستهای زیادی مواجه بوده است. از یک سو در ابتدای دوره قاجار ساختار تمدنی ایران دچار آنچنان خللی میشود که در زمینه تأمین خوراک، سلامت و پوشاک دچار مشکلات جدی میشود و از سوی دیگر جنگهای ایران و روس اتفاق میافتد که برای ایران شکستی تاریخی بوده است.
بیگدلی افزود: جنگهای دوم ایران و روس برای ایرانیها مهیبتر بوده زیرا تمام ظرفیت ایران شامل دین و مذهب و سازمانهای ایلاتی و عشایری در دوره قاجار جمع شده است، ولی در نهایت با شکستهای بزرگی همراه بوده به طوری که در برههای حتی تبریز و قزوین نیز از دست رفته است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) تأکید کرد: مسأله بنیادین و سؤال اصلی برای هر ایرانی از بعد این شکستها این است که «من عقب ماندهام؛ چرا؟ و باید چه کرد؟» و طرح این سؤال به طور آگاهانه یا ناخودآگاه چه در نزد افرادی نظیر میرزای نائینی و چه در میان روشنفکرانی نظیر آخوندزاده وجود داشته است.
بیگدلی افزود: پاسخ به این پرسش، تمام فعالیتها و خصوصیت و گرایش فرد و در نهایت هویت هر فرد ایرانی را مشخص میکند. عده کمی از علمای دینی این تفکر را دارند که ایده تمدن جهان غرب به طور کلی اشتباه است و چون در حال حرکت به صورت نادرست است، پس این عقبماندگی فرصت است نه تهدید. عدهای دیگر راهحل را در الحاق به جهان غرب میدانند و معتقدند باید از سر تا پا غربی شویم. اما بیشتر مردم ایران راهحل مبتنی بر ترکیب را پذیرفتهاند و خوبیهای گذشته و غرب را ترکیب کردهاند و لذا ایده ایرانی، ایده ترکیب جهانها است.
وی افزود: از دوره مشروطه به بعد سه حوزه تمدنی شامل حوزههای سنتی، بحران و تجدد در ایران وجود داشته و ایرانیها تصمیم قاطعی برای اینکه در کدام حوزه باشند نگرفتهاند. اکنون با توجه به تحولات آینده در جهان و ایران، پرسشها و سؤالهای زیادی در مورد نوع مواجهه با بحرانهای فعلی و آتی مطرح است که باید با جدیت به آنها پرداخته شود.
معرفی و بررسی کتاب ایرانشناسی در بستر روابط بینالملل
نشست تخصصی با عنوان «معرفی و بررسی کتاب ایرانشناسی در بستر روابط بینالملل» از مجموعه نشستهای گروه مطالعات ایران معاصر با حضور دکتر محمدکاظم سجادپور از سوی معاونت پژوهشی بنیاد ایرانشناسی برگزار شد.
در این نشست سجادپور جوانب و زوایای مختلف علم ایرانشناسی را تشریح و چگونگی شکلگیری این علم در بستر روابط بینالملل را تبیین کرد.
رئیس پیشین مرکز آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه در این نشست اظهار کرد: در پاسخ به اینکه چرا و چگونه ایران را بشناسیم، باید به سه نکته توجه کنیم: ادراک مختلفی که از ایرانشناسی وجود دارد، بستری که ایرانشناسی در آن شکل گرفته و نیز جهتی که مطالعات ایرانشناسی دارد.
این استاد روابط بینالملل دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه ادامه داد: ایرانشناسی یک پدیده چند وجهی است. اما مسئله اول و مشترک در تمام مطالعات ایران، تلاش به منظور فهم و ادراک ایران است و نکته مهم پذیرش وجود تنوع ادراکی در این خصوص است.
سجادپور تأکید کرد: بستر شکلگیری ایرانشناسی نیز سه جزء بهم پیوسته و متأثر از هم دارد که شامل بستر بینالمللی، بستر ملی و ویژگیهای فردی است که هرکدام به طور جداگانه بر پژوهشهای ایرانشناسی اثرگذار هستند.
وی افزود: درباره جهتی که مطالعات ایران دارد نیز باید به منظومهگونگی مطالعات ایران توجه شود؛ بدین معنا که هر شاخه از دانش از علوم سیاسی و جامعهشناسی گرفته تا باستانشناسی و تاریخ و ادبیات هر یک بسان یک سیاره در حال شناسایی واقعیتی به نام ایران هستند و هر کدام از این علوم بخشی از این واقعیت را بازنمایی میکنند.
سجادپور همچنین عنوان کرد: لازم است در جهتشناسی مطالعات ایرانشناسی به دگردیسی و اینکه ایرانشناسی مرتباً در حال تحول است نیز توجه کرد.
در پایان نشست جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد.
دیدگاهها